آقا سپهرآقا سپهر، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

سپهر امید زندگی

عیدتون مبارک ... نوروز 98 و روزای قشنگش

1398/2/2 3:10
نویسنده : مامان سپهر
262 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم ... سالی که گذشت با تمام سختی هایی که داشت به نظرم سال خیلی خوبی بود ... خداروشکر که بودنت در کنارم گذر ایام رو برام شیرین و دوست داشتنی تر کرده ... فقط خدا میدونه قبل از به دنیا اومدن تو چجوری روز رو شب میکردم ... از خدا بخاطر داشتنت خیلی ممنونم ... تو سال جدید تنها آرزویی که برات دارم سلامتی و خوشحالیته  پسر قشنگم ...

من و بابایی تصمیم گرفتیم نوروز امسال رو به مشهد سفرکنیم و چند روزی رو در کنار مامان شهناز و خاله جونیا و دایی جون باشیم .به همین خاطر روز ششم عید کوله بار سفر بستیم و راهی شدیم ...  و چقدر خوب که خاله زهرا هم با اون دو تا وروجکش مشهد بود و به لطف خدا چند باری بلیطش کنسل شد 😁و ما تونستیم بیشتر ببینیمش. 😋

خب امسال اتفاقای خیلی بدی همون اول سال افتاد و به خاطر بارون های شدید همه جا سیل اومد و کلی از هم وطن هامون بی خانمان شدن ... امید وارم که این اولین و آخرین اتفاق بد 98 باشه ...

اتفاق مهم بعدی این روزا این بود که به محض رسیدن به خونه مامان شهناز طی یه اقدام از قبل برنامه ریزی شده شازده رو از شیر گرفتیم😭 ... بمیرم برات که چقدر بهت سخت گذشت عزیز دلم ... ولی چاره ای نبود گلم ... به هر حال شما خیلی خوب با این موضوع کنار اومدی ... خب تو این قضیه بابا جون خیلی به هر دومون کمک کرد ... ازش ممنونم ... شبا تا با باباجون ددر نمیرفتی لالا نمیکردی ... طفلی بابا که تموم تعطیلات فقط راننده شخصی شازده شده بود ... 

خب قشنگ من این روزا شما کم کم داری یاد میگیری جمله بگی ... با دو تا سه کلمه  جمله بندی میکنی و بالاخره با کلی پس و پیش کردن فعل و فاعل منظورتو بهمون میفهمونی... فدات بشم من که اینقدر شیرین حرف میزنی ...

این هم چند تا عکس از نوروز 98 ...  

اینجا آرامگاه خیام در نیشابور هست ...

آقا سپهر در سد فریمان 

اینم اقا سپهر و دایی جونش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)