روزای اول زندگیت
ایشون پسرخاله دوست داشتنی شما ، آقا آرمان گل هستن ... من که عاشقشم پسر قشنگم روزای اول به دنیا اومدن شما مامانی زیاد حالش خوب نبود ولی خدا میدونه که با وجود اون همه دردچقدر خوشحال بودم. هروقت که چشمم به صورت قشنگت میفتاد خدارو هزار مرتبه شکرمیکردم که سلامتی... اخه به دنیا اومدن شما خیلی داستان داشت و یه جورایی به معجزه شبیه بود. از حال خوش بابایی که دیگه نگم برات... ولی حیف که بابایی کم کم باید برمی گشت سر کار و ندیدن صورت مثل ماهت تنها مساله ای بود که غمگینش میکرد. ششمین روز از تولد شما بابایی از پیشمون رفت و ما رو با کلی دلتنگی تنها گذاشت... ولی خب در عوض مامان مرحمت که فکر کنم شما قراره عزیز جون صداش...
نویسنده :
مامان سپهر
20:40