آقا سپهرآقا سپهر، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

سپهر امید زندگی

سفر به ایلام

1397/2/18 14:43
نویسنده : مامان سپهر
244 بازدید
اشتراک گذاری

سپهر نازنینم ...این روزها داره با سرعت باد میگذره و روز به روز شما بزرگتر میشی و کلی دلبر تر ... 

تو این پست میخواستم فقط عکسهای ایلام و خونه خاله زهرا رو بذارم ولی دیدم کلی کار و حرف جدید یاد گرفتی و حیفه ازشون بگذرم ... 

شیطونک من این روزا به هر نحوی که هست میخوای با حرف زدن بهمون منظورت رو بفهمونی ... 

مثلا وقتی می گی  ( بَ ) معنی های مختلفی داره ... برگ  - برق  - ببعی و حتی گاوخنده - به به (خوراکی) - حتی گل خندونک .. شنونده باید عاقل باشه به هرحال ... 

( با ) = یعنی آب 

جدیدا خودت تند تند دست میزنی و میگی ( دَ ...دَ )  = یعنی دست 

اگه نخوای کاری رو انجام بدی تند تند میگی  ( نه نه )... این کلمه رو موقع لباس عوض کردن خیلی به کار میبری نه

نی = یعنی ( نی نی) 

دَد = زرد

وقتی هم قراره به چیزی دست نزنی دستت رو قر میدی و میگی دَ یعنی دست نزنیخندهنه

چند روز پیش با اینکه خیلی مراقبت بودیم ولی بخاری برقی خورد به دستت و دستت سوخت گریه خدا می دونه چقدر گریه کردم ... ازون روز به بعد میری روبروی بخاری می ایستی و با یه حالت شیرین و دلبرانه لبت رو جمع میکنی و دستت رو تکون میدی میگی  (  بَ ... دَ ... ) =یعنی دست نزنی برق داره

خب حالا بریم سراغ سفرمون به ایلام ... با اینکه کم بود خیلی خوش گذشت چون مامان شهناز و خاله ملیحه هم اومده بودن و خلاصه از دلتنگی در اومدیم  ... 

شما و آرمان قشنگم در بدو ورود به خونه خاله جون ... عاشقتونم فرشته های نازممحبت

فنچول من کنار یخچال خاله جون ... خخخخخ 

این هم یه عکس خوشگل دونفره از شما و خاله ملیحه جون

آخه مگه شیرین تر از شما دوتا فرشته هم داریممحبت

آخه تو خودت جوجه ای زندگیم ... افتادی دنبال جوجه هاچشمک

عاشقتم تمام وجودم ... 

پسندها (2)

نظرات (4)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
2 خرداد 97 14:28
خوش باشید.
مامان سپهر
پاسخ
ممنون مامان مهربون ارشیا جون و پانیا جونآرام
دایی
11 خرداد 97 1:08
کاش میشد بیام و ببینمتون . عکسا عالی بودن
مامان سپهر
پاسخ
فدای دایی جووووووون قشنگم ... دوست دارممحبت
خاله ملی
11 خرداد 97 1:15
جانم من فدای اون خنده های شیرینت بشم. قربون شما دوتا پسر خاله ی ناز و خوشگل و عشق بشم که هردوتاتون نفس  من هستین. واقعا سفر خوبی بود کمی از دلتنگی در اومدیم. مگه میشه کنار خونواده باشی و خوش نگذره گرچه جای دایی جونه این دوتا جوجه خالی بود . ولی بازهم سفر عالی بود. قربون تو پسر شیطونک بشم  آخه کنار یخچال !!!!😉😉😉 مرسی از مامان مهدیه که خاطرات رو اینقدر زیبا ثبت میکنه😙😙 قربون آرمانم بشم که اینقدر مواظب پسر خاله ی خوشگلش هست . الهی که هردوتاتون زیر سایه مامان و بابا بزرگ بشید . عشق های کوجولوی خاله 😙😙😙😙😙
مامان شهناز
11 خرداد 97 1:26
سفرخیلی خوبی بود بخصوص که همه عزیزای دلم درکنار هم بودن شیرین ترین لحظات زندگیم بااین دوتا مغز بادوم هست الهی هردوتا شون همیشه سالم وسلامت وزیر سایه پدرومادرای مهربونشون باشن فقط جای محمد دایی جون یکی یدونه این دوتا جیگر خیلی خالی بود😘😘😘
مامان سپهر
پاسخ
محبت خداروشکر که شما رو داریم مامان قشنگم