آقا سپهرآقا سپهر، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

سپهر امید زندگی

هشت ماه زندگی ... هشت ماه عاشقی ...

1396/11/23 11:59
نویسنده : مامان سپهر
280 بازدید
اشتراک گذاری

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی ...

 

روزا داره به سرعت سپری میشه و خیلی زود هشت ماه به عاشقی گذشت ... هشت ماه زیبا و پر از شادی ...

دلبرکم ... این روزا داری دندون در میاری و خیلی بی قراری ولی با وجود اینکه درد داری بازم خنده از صورت قشنگت محو نمیشه ... از بس مهربون و خوش اخلاقی ... دیگه برات بگم که خیلی شیطون شدی و اصلا نمیشه ازت چشم برداشت ... تا چشم به هم میزنم کل خونه رو یه دور چهار دست و پا میری و از هر چی هم که دم دستت باشه نمیگذری .بیچاره گلدون و سبد سیب زمینی پیاز تو آشپز خونه و ...  رو بارها انداختی و مجبور شدم جاشون رو عوض کنم که دستت بهشون نرسهخندونک 

 این روزا دیگه خیلی راحت دستتو به مبل و میز و دیوار و...  میگیری رو بلند میشی و با کمک راه میری...چند ثانیه ای هم بدون کمک می ایستی و جدیدا میخوای بدون کمک راه بری خندونک فدات بشم که واسه همه چی عجله داری زندگیم ...

 از پله ها هم نگم که تا چشم به هم بذارم رفتی تو راهرو و پله ها رو یکی یکی میری بالا و کلی هم از این کار ذوق میکنی و بلند بلند میگی دَدَ دَدَ  و تند تند میری بالا... 

در طول روز کلی بامن و بابایی حرف میزنی و هر جوری هست بهمون میفهمونی چی میخوای ... آوا های شیرینی که به زبون میاری خیلی زیاد شده و بیشتر از هر چیزی میگی  " دَ دَ " ... عاشقتم که دیگه تا لباس بیرون تنمون میکنیم شروع میکنی به دَدَ گفتن و وقتی لباستو میپوشونم تنت با لبخند  و اشتیاق بیشتر تند تند دَدَ رو تکرار میکنیمحبت

غذا خوردنت هم خیلی بامزه اس و دوست داری خودت غذاتو بخوری .... خخخخ مشتت رو پر میکنی از غذا و آخرش دستت رو میخوریخندونک

خلاصه حسابی شیرین شدی و همش واسه مامانی دلبری میکنی ... عاشقتم ...

خب دیگه دوست دارم خاطره این روزای قشنگ رو با چند تا عکس که مال همین ماه هست ابدی کنم ... ببخش که وقت نمیکنم بیشتر ازت عکس بگیرم .

دوستت دارم زندگیم محبت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آرمانمامان آرمان
11 اردیبهشت 97 20:24
وای قربونت برم من خوشگل و نازم ❤❤❤