سه ماهگیت مبارک ماه من ...
امروز به تاریخ بیست و چهارم شهریور 1396 پسر قشنگم وارد چهار ماهگی شده ... به همین سرعت سه ماه شیرین و بی نظیر گذشت ...
باید اعتراف کنم این چند وقت بهترین و شیرین ترین روزا رو در تمام عمرم داشتم ... با تمام سختی ها و شب بیداری ها شیرین و دلچسب بود
خدارو شکر میکنم که تو رو دارم پسر نازنینم ... سلامت و شاد باشی زندگی من ...
عشق کوچولوی من ...
3ماهه که مادرت شدم!
3 ماهه هر شب، به تو نگـــاه کردم و با نگاه کردن به صورت قشنگت چشمام رو بستم و به خواب رفتم .
3 ماهه به محــض بیدار شدنم تو بودی، جلوی چشـــــمام.
3 ماهه که عاشقی کردم با تو.
3 ماه بوسیدمت، بوییدمت، تمام وجودم شدی!
حالا از خدای مهربون ممنونم بابت این 3 ماه واین هدیه ی بی نظیر...
سه ماهه شیرینم ... پسرک دلنشینم دوستت دارم، به بزرگی آسمون
این چند وقت ماشالا بازیگوش شدی حسابی ... امشب برای اولین بار با صدای بلند و ادامه دار خندیدی ... من و بابایی رو کلی با خنده های قشنگت شگفت زده کردی پسرک نازنینم ... ولی اینقدر بلایی که هر بار خواستیم ازت فیلم بگیریم زل زدی تو دوربین و نذاشتی این لحظه های قشنگ رو ثبت کنیم ... کار دیگه ای که خیلی توش پیشرفت کردی غلت زدنه... واینکه موقع شیر خوردن و خوابیدن با یه ریتم شیرین و یکنواخت آواز میخونی ...
خلاصه بگم عاشقتم